English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
centripetal force U نیروی جانب مرکز
centripetal acceleration U نیروی جانب مرکز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
centrifugal U با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
centrifugal force U نیروی گریز از مرکز
centrifugal force U نیروی مرکز گریز
central load U نیروی وارد به مرکز
contrifugal force U نیروی گریز از مرکز
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
tactical air command center U مرکز فرماندهی و کنترل نیروی هوایی تاکتیکی
sagging U تاب برداشتن کشتی هوایی دراثر وجود نیروهای بسمت بالادر دو انتها و یا عدم نیروی برا در مرکز
fair faced U حق به جانب
side U جنب جانب
offshore U از جانب ساحل
centripetal U جانب مرکزی
sides U جنب جانب
favouritism U جانب کسی را گرفتن
To err on the side of caution. U جانب احتیاط راگرفتن
medical assemblage U مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
self proclaimed U ادعاشده از جانب خود شخص
providentially U از مشیت الهی من جانب الله
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
I have been referred. (introduced,recommended)to you by MR. . . . U از جانب آقای ... به شما معرفی شده ام
estate in reversion U هبه قابل رجوع از جانب واهب
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
he voted by proxy U کسی را از جانب خودوکیل کردکه رای دهد
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
bear in U تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
tactical air control center U مرکز کنترل نیروی هوایی تاکتیکی کنترل هوایی تاکتیکی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
galactic noise U تشعشع رادیویی کهکشان صوت پراکنی از جانب کهکشان
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
bakuninism U اصول عقایدباکونین نویسنده انارشیست روسی و همکار مارکس وانگلس که بعدها به علت داشتن عقاید نظامی از جانب ایشان طرد شد . او موسس مکتب نهیلیسم روسیه نیزهست
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
the present writer U این بنده این جانب
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
omphalos U مرکز
acentric U بی مرکز
centred U مرکز
centers U مرکز
center U مرکز
isocentre U هم مرکز
centre U مرکز
intermediate exchange U مرکز
centered U مرکز
concentric U هم مرکز
meddles U مرکز
meddled U مرکز
meddle U مرکز
stations U مرکز
station U مرکز
centre forward U مرکز
middle U مرکز
middles U مرکز
heart U مرکز
hearts U مرکز
center line U خط مرکز
stationed U مرکز
cf U مرکز زمین
wheel center U مرکز چرخ
radio centeral U مرکز بی سیم
cf U بازیکن مرکز
urban centre of a community U مرکز شهرک
health centre U مرکز سلامتی
off center U خارج از مرکز
operation center U مرکز عملیات
outskirt U دور از مرکز
pivot point U مرکز چرخش
primary center U مرکز عمده
eccentricity U دوری از مرکز
eccentricity U خروج از مرکز
primary center U مرکز اولیه
profit centre U مرکز سود
provision center U مرکز توشه
point U محل مرکز
regional center U مرکز منطقهای
point U مرکز راس حد
signal center U مرکز مخابرات
shopping center U مرکز فروش
sensorium U مرکز احساس
rhinencephalon U مرکز شامه
emporia U مرکز بازرگانی
headquarters U مرکز فرماندهی
training center U مرکز اموزش
school center U مرکز اموزش
switchboard U مرکز تلفن
diffracting center U مرکز پراشنده
respiratory center U مرکز تنفسی
signal center U مرکز پیام
sleep center U مرکز خواب
sodom U مرکز فساد
toll exchange U مرکز تلفن
theocentric U خدا مرکز
telephore e. U مرکز تلفن
switchboards U مرکز تلفن
coaxial cable U سیم هم مرکز
surrending the centre U تفویض مرکز
emporiums U مرکز بازرگانی
subscriber's station U مرکز مشترک
subcentral U نزدیک مرکز
emporium U مرکز بازرگانی
speech center U مرکز گویایی
reserve center U مرکز احتیاط
seat U مرکز مقر
center of mass U مرکز جرم
central tendency U تمایل به مرکز
centre of activities U مرکز عملیات
centre of crest circle U مرکز خمیدگی
centre of pressure U مرکز فشار
centrifugal U گریزنده از مرکز
centrifugal U فرار از مرکز
centrifugal U مرکز گریز
centrifugal U گریز از مرکز
centripetal U مایل به مرکز
central office U مرکز تلفن
central control panel U مرکز کنترل
center of pressure U مرکز فشار
center of resistance U مرکز مقاومت
center of symmerty U مرکز تقارن
symmerty center U مرکز تقارن
center punch U مرکز سوراخ
center punch U مرکز منگنه
center sleeve U مرکز مجوف
center web U مرکز چرخ
central city U مرکز شهر
centripetal U مرکز گرا
centroid U مرکز جرم
concentric cable U کابل هم مرکز
concentrically U باداشتن یک مرکز
education center U مرکز اموزش
contrifuge U گریز از مرکز
cost center U مرکز هزینه زا
documentation center U مرکز اسناد
county seat U مرکز بخشداری
cryptocenter U مرکز رمز
data center U مرکز داده ها
computing center U مرکز محاسبات
centroid U مرکز ثقل
centroid U شبه مرکز
chiral center U مرکز کایرال
civic centre U مرکز شهر
coaxial cable U کابل هم مرکز
epicenter U مرکز زلزله
communication center U مرکز مخابرات
computer center U مرکز کامپیوتر
data center U مرکز داده
seated U مرکز مقر
mart U مرکز بازرگانی
manual exchange U مرکز دستی
main office U مرکز اصلی
main exchange U مرکز اصلی
aerodynamic center U مرکز ایرودینامیکی
local center U مرکز محلی
kuk kiwo U مرکز تکواندو
inversion center U مرکز وارونگی
mass concrete U مرکز جرم
active center U مرکز فعال
seats U مرکز مقر
bull's eye U مرکز هدف
bull's-eyes U مرکز هدف
nerve center U مرکز عصبی
abaxile U خارج از مرکز
acentric U خارج از مرکز
mid channel U مرکز کانال
message center U مرکز پیام
intermediate office U مرکز میانی
information center U مرکز اطلاعات
center drill U مته مرکز
center gage U مرکز سنج
center mark U مرکز سوراخ
center of dispersion U مرکز پراکندگی
center of distribution U مرکز پخش
center of gravity U مرکز ثقل
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com